حنان حنان ، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

حنان پسر مهربون

وقتی حنان کچل شد

                                          تازه می خواست یادم بره که مامانی صدام میکنه تند تند تا ازم عکس بگیره بزار بازی کنم مامان جون تا بلکه یادم بره ...                                                      خیلی بازیگوشم نه...! مامان جون یه کلاه بده بزارم سرم قر...
7 آبان 1390

زیباترین خمیازه زندگی مامان و بابا

تازه 30 روزم شده بود رفتیم بیرون پسر عموم و خانومش از تهران امده بودن .من چون خیلی کوچیک بودم مامانم منو از ماشین بیرون نبرد خیلی خوابم میومد اما دل درد امانمو بریده بود....مامان جونم هر کاری برای آروم کردنم انجام میداد  ...
6 آبان 1390

حنان بازیگوش

سلام عزیز زندایی .خوشگلم مامانت هر وقت میاد خونه دایی شاهین میتونه برات خاطره های قشنگت رو بنویسه اخه اینترنتشون قطعه زندایی امیدوارم ازوبلاگت خوش بیاد. تو خیلی شیطون بلایی موقعیکه کوچولو بودی خیلی گریه میکردی عزیزم هیچ یادم نمیره که هنوز 1 ماهت نشده بود همین طور بی وقفه گریه میکردی اشکات رو صورتت رو پوشونده بود مامانت انقدر پریشون بود انگار قطره های اشکت کارد شده بود وتو دلش فرو میرفت ولی الان هزار ماشالا خیلی خوبی یه ذره شیطونی ولی عوضش باهوشی زودی همه چی رو یاد میگیری دوستت دارم                           ...
26 مهر 1390