برای تو تک ستاره زندگیم
مينويسیم از تو و برای تو ... زيرا امروز ميدانیم كه لحظه های رفته وخاطره های كوچك،به راحتی فراموش ميشوند و نميخواهیم كه فردا از شيرينی دنيای كودكی ات بی خبر باشی چون دوستت داریم ... و اما روزی اين كتاب بزرگ را به دست خودت ميسپاریم ... آن روز كه در نگاهت بهار جوانی موج ميزند٬ تا اين شاخه های اقاقی را از آن پس بپرورانی.... کسانی که لحظه ٬لحظه های زندگیت را هرگز فراموش نخواهند کرد. ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:57
تعطیلات در زیبا کنار
کجا داری میری منو تنها میزاری نرو نرو ..... ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:48
وقتی آخرین برف سال 90 رو تو حیاط خونه مادربزرگ پارو میکردیم....
این برف دم دمای عید امد که ما خونه مادر بزرگ مهمون بودیم... ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:46
وقتی تو خواب نازی
نقاشی با رژ مامان
دستگیرت کردم شیطونکم.... دستا بالا... ...
نویسنده :
مامان و بابا
18:35