دیدار با مادربزرگ
سلام ٣ شب پیش مهمون مادر بزرگ بودیم .
عزیزم مادر بزرگت تورو خیلی دوست داره و هر وقت کارای بامزه انجام میدی قربون صدقت میره و میگه فدات شه نه نه ...که در این بین شما مادر بزرگرو نه نه صدا میکنی و مادر بزرگ از شنیدن صدای دلنشینت که اونو نه نه صدا میکنی خیلی خوشحال شد و برات پول داد که بریم برات کیک و شیرینی بخریم بعد اون میرفتی کیف مادر بزرگو می آورد ی و میگفتی نه نه تا مادر بزرگ بازم برات پول بده ...
اینم چند عکس از مادر بزرگ مهربون با آقا حنان که همدیگرو خیلی خیلی دوست دارن
اینم از آقا حنان که عصای مادربزرگشو گرفته و به هیچ کس نمیده
حنان بالای تخت رفته ....
روز بعد متاسفانه مادر بزرگ حالش بعد شد و بابا بردش بیمارستان و حالا تو بیمارستان دعا میکنیم هر چه زودتر حالش خوب بشه و برگرده خونه پیش ماا نشا ءالله
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی