آخرین روز در 2 سالگیم
امروز آخرین روز از ٢ ساگیشه این ٢ سال به سرعت برق و باد سپری شد چه روزای قشنگی بودن هر لحظش پر از خاطره و هیجان.
حنان جان میتونم به معنای واقعی بگم که دیگه بزرگ شدی درسته که شیطنتهاتو هنوز داری ولی دیگه خیل یچیزارو میدونی و خوب و بدو داری تشخیص میدی بازی های فکری خوب انجام میدی و شعر میخونی و با مداد شمعی هات کم کم داری رنگ آمیزی میکنی عاشق نقاشی کشیدنی و وقتی مداد شمعی برات میارم کلی ذوق میکنی در ضمن تا یادم نرفته عاشق رقصیدنی و با صدای نوحه سینه میزنی ....
از اینکه خدا تو رو برای ما هدیه داده خدارو شاکرم هزاران بار و سجده شکر بجا میارم عزیزم دوست دارم وبه وجودت و داشتنت میبالم هزاران بار ....
اینم یه عکس از آخرین روز ٢ سالگیت قربونت برم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی